خدایا دیگه بسمه از این همه گرفتاری و بدبختی که خودم خودم را گرفتار اون کردم.
خدایا شرمندم که وقتی گرفتارم یاد تو میافتم.
به حق این شبهای عزیزت همه ی گرفتارا رو نجات بده منم از درگاهت ناامید نمیشم
منتظره نگاهت میمونم......
خدا کوچیک بودم تو بزرگم کرد
نادون بودم تو منو دانا کردی
گمراه بودم تو منو هدایت کردی
سر به زیر بودم تو سر بلندم کردی
ترسو بودم تو منو امانم دادی
گرسنه بودم تو سیرم کردی
تشنه بودم تو سیرابم کردی
خدا برهنه بودم تو منو پوشوندی
خدا من بی چیز بودم تو منو دارا کردی
مریض بودم تو منو شفا دادی
خدا من گدای دره خونت بودم تو منو اطایم کردی
من اون گناهکاری ام که آبروم را حفظ کردی
منو خجالتم ندادی
خدایا من اون کسی هستم که خیلی گناه کردم اما کوچیکش کردی
ولی اگه یه کار خوبی انجام دادم هرچند کوچیک بود
زیره ذره بینش گذاشتی
مردم خوبی های منو دیدن
خدایا من اون شکست خرده ای بودم که تو منو یاری کردی
من اون بنده ترد شده ای هستم که
بارها منو از دره خونت ردم کردی ولی بازم توبه کردم منو پناهم دادی
من اون بنده ای هستم که از تو خجالت نکشیدم
تو خلوت گناه و معصیت تو را انجام دادم
اینقده بی شرم شدم که دیگه تو مردمم گناه میکردم
خدایا من دیگه صاحب پرونده بزرگی از گناه شدم
من کسی هستم که به آقای خودم گستاخی کردم
من اون کسی ام که معصیت خدای آسمانها را کردم
من اون کسی ام که برای گناه کردن پول خرج کردم
من اون کسی ام که هروقت خبر یه گناهی را میشنیدم خوشحال میشدم
من اون بنده ای هستم که هرچی مهلتم دادی بازم ملاحضه نکردم
من اون کسی ام که هرچی آبروم را حفظ کردی بازم خجالت نکشیدم
خدا خدا خدا اینقده بد شدم که دیگه خودمو از چشمت انداختم
ولی بازم منو مهلتم دادی بازم آبروم را حفظ کردی
که من خیال کردم تو دیگه از من غافل شدی تو دیگه هواست جمع من نیست
از بس گناه کردم دیگه به جایی که من از تو خجالت بکشم
تو از من خجالت کشیدم
خدا نمیخواستم گناه کنم
خدا فکر نکنی تو را به عنوان خدای
خودم قبول نداشته باشم
خدایا نکنه بگی من از عذاب تو
وحشتی ندارم
خدایا نه اینکه من به قیامت و بهشت و جهنم
اعتقاد نداشته باشم
خدا نفسم منو بیچاره کرده
وای به حال من اگه روزه قیامت نامه ی عملم را به دستم بدن
خدا بگه خودت نامه عملت را بخون بگو من چیکار کنم
خدا خدا خدا خدا
خدا تو این دنیا به بی کسی من رحم کن
دمه جون دادن به قربتم رحم کن
خدا تو خونه قبر به تنهایی من رحم کن
خدا اون موقعی که سنگ آخر را میزارن و میرن
همون دوستایی که منو به گناه تشویق میکردن
اولین کسایی هستن که منو ترکم میکنن
خدا رحمم کن خدا قیامت پیشه مردم آبروم را نبر
خدا رحمم کن اون موقعی که تو بستر مرگ افتادم دارم دست و پا میزنم
خدا رحمم کن اون موقعی که منو تو غسالخونه میبرن
بدنم برهنه رویه سنگ مرده شور خونه افتاده
ای جوان شهوتت کجا رفت قدرتت کجا رفت
دوستای دنیایی کجان تو را از دست غسال نجات بدن
خدا رحمم کن اون موقعی که گوشه ی تابوت را میگیرن
منو به سوی قبرستانم میبرن
خدا خدا خدا خدا خدا
توبه
منابع مقاله:
هدف از نگارش این مقاله، مقایسهمیان نحوه پرداختن قرآن و انجیل به تولدحضرت مسیح«علیه السلام» است. تا از اینرهگذر وجوه تشابه و تفاوت دو کتابمقدس آسمانى را در این بابدریابیم:
انجیل لوقا قبل از اشاره به تولدحضرت عیسى«علیه السلام» به موضوع تولدیحیى«علیه السلام» پرداخته است و این شایدبه دلیل شباهتى باشد که میان تولد این دوپیامبر وجود دارد. قرآن و انجیل هر دو اینتشابه را آوردهاند.
ما در این مقاله به تشابهات واختلافات این دو کتاب مقدس اشارهمىکنیم:
1- در قرآن جریان فرزنددار شدنزکریا با وجود کبر سن او و نازا بودنهمسرش - قبل از بشارت دادن مریم بهتولد عیسى - چنین بیان مىشود:
فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فىالمحراب ان الله یبشرک بیحیى مصدقابکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا منالصالحین. (1) قال رب انى یکون لى غلام وقد بلغنى الکبر و امراتى عاقر قال کذلکالله یفعل ما یشاء.» (2)
پس ملائکه زکریا را هنگامى که درمحراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندادادند: همانا خدا تو را به ولادت یحیىبشارت مىدهد; در حالى که او نبوتعیسى را تصدیق مىکند و پیشواىمردم و پارسا و پیامبرى از شایستگاناست.
زکریا گفت: پروردگارا! چگونه مراپسرى تواند شد در حالى که مرا سن پیرىفرا رسیده و همسرم نیز نازاست. گفت:چنین است کار خدا، هر چه بخواهدمىکند.
و زمانى که ملائکه بشارتمسیح«علیه السلام» را به مریم مىدهند، او باتعجب مىگوید:
«قالت رب انى یکون لی ولد و لمیمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق مایشاء اذا قضى امرا فانما یقول له کنفیکون.» (3)
مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرافرزندى تواند بود با اینکه دستبشرى بهمن نرسیده است؟! گفت: چنین است کارخدا، بىنیاز از هر گونه سببى است.هر چه بخواهد مىآفریند و چون مشیتشبه خلقت چیزى تعلق گیرد به محض گفتن«موجود باش» همان دم موجودشود.
در انجیل هم وقتى روح القدس برمریم ظاهر مىشود و مژده فرزنددار شدنرا به او مىدهد، او تعجب مىکند ومىپرسد: چگونه با وجود اینکه من باکرههستم، صاحب فرزند مىشوم:
«جبرئیل به مریم ظاهر شد و گفت:سلام بر تو اى دخترى که مورد لطفپروردگار قرار گرفتهاى، خداوند با تواست. فرشته به او گفت: نترس، چون خدامىخواهد به تو برکت دهد. بزودى آبستنشده، صاحب پسرى مىشوى و اسمش راعیسى مىگذارى. او خیلى بزرگ خواهدبود و فرزند خدا نامیده مىشود. داوندتختسلطنت جدش داود را به اووامىگذارد تا براى همیشه بر قوم اسرائیلسلطنت کند. دوره سلطنت او هرگز به سرنمىآید. مریم از فرشته پرسید: چطورممکن است من بچه دار شوم؟! من هنوزشوهر نکردهام.» (4)
البته مطابق با دیدگاه مسیحیان،مریم در آن زمان در عقد یوسف بودولى هنوز به ازدواج در نیامدهبود. (5)
«فرشته جواب داد روح القدس بر تونازل مىشود و قدرت خدا بر تو سایهافکن مىگردد. از این جهت آن نوزادکاملا مقدس است و فرزند نامیدهمىشود.
شش ماه پیش خویشاوند توالیزابت در سن پیرى آبستن شد. بله همانکسى که همه مىگفتند بچه دارنمىشود. » (6)
از داستان باردار شدن همسر زکریا درانجیل و قرآن استفاده مىشود که الیزابتهمان همسر زکریاست.
2- قرآن علت نداشتن فرزند را براىزکریا، پیرى او و نازایى همسرش ذکرمىکند. همین دلایل دقیقا در انجیل «لوقا»هم آمده است:
«آنها فرزندى نداشتند، چون الیزابتبچهدار نمىشد و از این گذشته، هر دوىآنها خیلى پیر شده بودند.» (7)
3- قرآن بشارت فرزند به زکریا رانشانه اجابت دعاى او مىداند زیرا پیش ازآن در آیهاى مىخوانیم:
«هنالک دعا زکریا ربه قال رب هبلى من لدنک ذریة طیبة انک سمیعالدعاء» (8)
بشارت ملائکه براى تولدیحیى«علیه السلام» در کتاب مقدس نیز آمدهاست:
«اما فرشته به او گفت: زکریا، نترس!چون من آمدهام به تو بگویم که خدا دعاىتو را شنیده است و همسرت الیزابتبراىتو پسرى مىزاید و تو اسمش را یحیىمىگذارى.» (9)
4- نام این فرزند را خدا انتخابمىکند «یحیى»، «... ان الله یبشرکبیحیى ...» (10) ، و در انجیل نیز آمده «تواسمش را یحیى مىگذارى» البته انجیلگویى خبر از نامگذارى زکریا مىدهد ولىمىتوان همان انتخاب نام را نیز از آناستنباط کرد.
5- یکى از موارد اختلاف قرآن وکتاب مقدس در این داستان، در زمینهسخن نگفتن حضرت زکریا پس از شنیدنبشارت فرزند است.
در قرآن آمده است که «زکریا» پس ازشنیدن این بشارت از خدا درخواستآیتى کرد تا اطمینان یابد که این بشارترحمانى بوده است نه القاءات شیطانى.البته در این باره میان مفسران اختلافوجود دارد، بعضى معتقدند منظور از این«آیة» نشانهاى بود که بواسطه آن زکریازمان وضع حمل زوجه خود را بداند. (11) امابعضى معتقدند که این نشانهاى بوده براىاطمینان او مبنى بر اینکه خطاب رحمانىاست نه شیطانى.
علامه طباطبایى(ره) وجه دوم رامىپذیرد و مىگوید: علت این که عدهاىاز مفسران از پذیرش وجه دوم تحاشىمىکنند این است که آن را منافى باعصمت پیامبران مىدانند و معتقدند کهپیامبران بواسطه عصمتى که دارند بایدفرق میان این دو خطاب را بفهمند; سپسدر پاسخ به آنان مىگوید: علت این که انبیاتفاوت میان این دو خطاب را مىفهمندآن است که خدا این شناخت را بدیشانداده است; پس اشکالى پیش نمىآید کهاولا بگوییم زکریا«علیه السلام» درخواستهمین شناخت را کرده است، و ثانیا،نداشتن توانایى سخن گفتن تا سه روز نیزمؤید همین وجه بوده است زیرا شیطاندر ناحیه نفوس پیامبران نمىتواند تصرفکند و همین آیه یعنى تکلم نکردن تا سهروز، به زکریا مىفهماند که این تصرفچون در ناحیه نفوس است و انبیا داراىعصمتاند و بدور از تصرف شیطان، پسبشارت، بشارت رحمانى است. (12)
متن آیه چنین است: «قال رب اجعللى آیة قال ءاتیک الا تکلم الناس ثلاثةایام الا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبحبالعشى و الابکار» (13)
«زکریا گفت: پروردگارا! مرا نشانهاىمرحمت کن! گفت: نشانه تو آن است که تاسه روز با کسى سخن گفتن نتوانى وجز با رمز چیزى نگویى. پیوسته به یادخدا باش و او را در صبح و شام تسبیحگوى!»
در مورد این مطلب که آیا این نشانهعدم توانایى زکریا بر سخن گفتن بود یادستور به اجتناب از سخن گفتن، میانمفسران اختلاف نظر است; بعضىمعتقدند این «لا تکلم» نهى تشریعىاست و بعضى دیگر از جمله علامهطباطبایى(ره) این نظر رانمىپذیرند. (14)
صاحب «المنار» هر دو وجه را ذکرمىکند اما براى وجه اول مؤیدى مىآوردو آن سخن خداوند «و اذکر ربک کثیرا وسبح بالعشى و الابکار» است، اما قولدوم را قول مشهور مىداند. (15)
انجیل، سخن نگفتن زکریا را عدمتوانایى او بر سخن گفتن مىداند; اما بهعنوان عقاب نه یک آیت. در انجیل لوقاآمده است:
«آن وقت فرشته گفت: من جبرئیلهستم که در حضور خدا مىایستم. واوست که مرا فرستاده تا این خبر خوش رابه تو بدهم و حالا چون حرف مرا باورنکردى لال مىشوى تا نتوانى حرف بزنىو این تا وقتى است که بچه به دنیا بیاید;چون آنچه گفتم در وقت مناسب واقعمىشود.» (16)
صاحب «المنار» مىگوید: «بعضى ازمفسران اقوال باطلى در این مورد دارند;یکى از آنها این است که این سخن نگفتن،عقوبتخداست; زیرا بعد از آنکهملائکه بشارت فرزند را به زکریا دادند،او براى این بشارت، نشانه طلبکرد.» (17)
یکى از وجوه شباهت ولادت«یحیى» با «عیسى» همان «آیتسخننگفتن با مردم» است، در مورد «یحیى»سخن نگفتن زکریا و در مورد «عیسى»سخن نگفتن مریم. این وجهتشابه مریم با پیامبرى چونزکریاست.
عیسى«علیه السلام» به مادرش مىگوید:«فکلی و اشربى و قرى عینا فاما ترینمن البشر احدا فقولى انى نذرتللرحمن صوما فلن اکلم الیومانسیا.» (18)
«بخور و بنوش و چشم روشن دار! اگراز آدمیان کسى را دیدى بگو: من براى خداروزه (کلام) نذر کردهام و امروز با بشرىسخن نگویم.»
مفسران در تفسیر این آیه دو قولدارند: عدهاى بر این باورند که این، سخنعیسى«علیه السلام» خطاب به حضرت مریماست و عدهاى هم معتقدند سخن روحالقدس به مریم است; البته دومى با سیاقآیه و جمله «و قرى عینا» مناسبتراست.
جریان باردار شدن مریم به تفصیلىکه در قرآن آمده در اناجیل نیامدهاست.
و پدر مریم قبل از ولادت او از دنیارفت. مادرش مریم را آورد تا به کاهنانمسجد که «زکریا» هم جزء آنان بود بسپارد.کاهنان راجع به کفالت «مریم» با یکدیگرنزاع و گفتگو کردند تا سرانجام بنارا بر قرعه نهادند و قرعه به نام زکریاافتاد. زکریا کفالت مریم را بر عهدهگرفت و او هم به خدمت مسجدمشغول شد تا هنگامى که مریم بهسن بلوغ رسید. آن زمان «زکریا» براىمریم حجابى برپا کرد تا «مریم» درمیان آن مشغول عبادت خداوندشود. (19)
«و اذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذتمن اهلها مکانا شرقیا فاتخذت من دونهمحجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا» (20)
«در این کتاب مریم را یاد کن! آن دم کهدر مکانى در طرف شرقى مسجد از کسانخود کناره گرفت. در مقابل آنان پردهاىآویخت; پس ما روح خود را نزد اوفرستادیم که به صورت انسانى تمام عیاربر او مجسم گشت.»
جز «زکریا» کس دیگرى داخل محرابنمىشد و هر گاه او وارد محراب مىشدرزقى در محراب مىدید، از مریممىپرسید: این روزى از کجاست؟ و اوپاسخ مىداد: از نزد خدایى است کهبدون حساب به هر که خواهد، روزىبخشد.
«... کلما دخل علیها زکریا المحرابوجد عندها رزقا قال یا مریم انى لکهذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق منیشاء بغیر حساب» (21)
آنگاه خداوند «روح» را به سوى مریمدر حالى که در حجاب بود فرستاد. «روح»بصورت بشر کاملى براى «مریم» مجسمشد و به او گفت: من فرستاده پروردگار توهستم و به او بشارت داد که بزودى ازفرزندش معجزات باهرهاى مشاهدهخواهد کرد. مریم در مکانى دور خلوتگزید و چون او را درد زاییدن فراگرفت زیرشاخ درختخرمایى رفت و از شدتحزن و اندوه با خود مىگفت: کاش پیشاز این مرده بودم و نامم از صفحه دلهافراموش شده بود:
«فحملته فانتبذت به مکاناقصیا فاجاءها المخاض الى جذع النخلةقالتیا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیامنسیا» (22)
در اناجیل برنابا، فعل سوم، قسمتدهم آمده است که حضرت مریم، حضرتمسیح«علیه السلام» را بدون درد به دنیا آورد واین بصراحت مخالف قرآن است کهمىگوید: «فاجاءها المخافى الى جذعالنخلة»
پس مریم فرزند خود را گرفته به سوىقومش روان شد و چون قومش وى را باآن حال دیدند، مشغول طعن و سرزنش اوشدند و گفتند: اى مریم عجب کار منکر وشگفت آورى کردى، اى خواهر هارون ترانه پدرى ناصالح و نه مادرى بدکاره بود.مریم در پاسخ آنان به طفل خوداشاره کرد.
«فاتتبه قومها تحمله قالوا یا مریملقد جئتشیئا فریا. یا اخت هرون ما کانابوک امرا سوء و ما کانت امک بغیا. فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فىالمهد صبیا» (23)
در انجیل ماجرا به این شکل آمدهاست که مریم در عقد شخصى به نامیوسف است و قبل از ازدواج با او حاملهمىشود. اما در قرآن نامى و اشارهاى بههمسر مریم نشده است. انجیلمىگوید:
«مریم که در عقد یوسف بود قبل ازازدواج به وسیله روح پاک خدا آبستن شد.یوسف که سخت پاى بند اصول اخلاقىبود، تصمیم گرفت نامزدىاش را به همبزند، ولى مىخواستبى سر و صدا اینکار را بکند تا آبروى مریم نرود. در همینافکار بود که در خواب فرشتهاى را دید کهبه او مىگفت: یوسف پسر داود! از ازدواجبا مریم نگران مباش! آن بچهاى که در بطناوست از روح پاک خداست. مریم پسرىمىزاید و تو اسم او را عیسى مىگذارى، چون او قوم خود را از گناهانشان آزادمىکند.» (24)
البته قرآن این نکته را رد هم نکرده و بهعبارت دیگر اصلا به آن نپرداخته است;شاید به این دلیل که مساله مهم، باکرهبودن مریم است که هر دو کتاب بر آنصحه نهادهاند.
مىبینیم که قرآن و انجیل نه تنها درمسائل عقیدتى، بلکه حتى در مسائلتاریخى تشابهات زیادى دارند. اینتشابهات زمینه همنشینى میان ادیان رافراهم مىکند و پیروان این دو دین را بهسوى سرچشمه واحد ادیان رهنمونمىسازد.
پىنوشتها:
1) آل عمران، آیه 39 - 40
2) همان، آیه 36
3) همان، آیه 43
4) انجیل لوقا، باب 1، آیه 28، 30، 34
5) ر.ک : انجیل متا، باب 1، آیه 18
6) انجیل لوقا، باب 1، آیه 28، 30، 34
7) انجیل لوقا، باب 1، آیه 7
8) در آن هنگام که زکریا کرامت مریم رامشاهده کرد گفت: پروردگارا مرا به لطف خویشفرزندى پاک سرشت عطا فرما همانا تویىمستجاب کننده دعا.(سوره آل عمران، آیه 38)
9) انجیل لوقا، باب 1، آیه 13
10) آل عمران، آیه 39
11) محمد رشید - رضا: تفسیرالمنار، ج 3،ص 229
12) الطباطبائى - محمد حسین: تفسیر المیزان،ج 3، صص 179-180
13) آل عمران، آیه 41
14) الطباطبائى - محمد حسین: همان منبع، ج 3،ص 180
15) محمد رشید - رضا: همان منبع، ص 299
16) انجیل لوقا، باب 1، آیه 19-20
17) محمد رشید - رضا: همان منبع
18) سوره مریم، آیه 26
19) الطباطبائى - محمدحسین: همان منبع،ج 14، ص 35
20) سوره مریم، آیه 16
21) سوره آل عمران، آیه 37
22) سوره مریم آیه 22
23) همان، آیه 29-31
24) انجیل متى، باب 1، آیه 18-21 خواجه طوسى و تمایز قیاس اقترانى و استثنایى
می گویند که فقط عشق به خدا داشته باشیم. آیا عشق به امامان اشکالی دارد؟منظور از عشق به خدا داشتن، انحصار بندگی به خداوند متعالی است و این مساله با عشق و محبت اولیای الاهی منافات ندارد؛ زیرا عشق به اهل بیت در طول عشق به خدا است و به معنای پیروی و وابستگی به این وجودات مقدس ، برای رسیدن به مقام قرب الاهی است . علاقه به آنان ، در جهت عشق به خدا قرار دارد . زیرا محبت باعث می شود که انسان بکوشد رضایت محبوب را حاصل کند و اورا اطاعت کند و چون اطاعت ولی خدا اطاعت خداست پس محبت وعشق به او عشق به خدا و اطاعت اوست. و به همین جهت محبت انبیا و اولیای معصوم، نه تنها مطلوب، بلکه لازم و ضرور است. در این زمینه نکاتی قابل طرح است:1. در مورد اهل بیت: غلو نباید کرد؛ و نباید الفاظی به کار برد که فقط شایسته خدا است.چرا که آنان بندگان خدایند و کارهای آنان به اذن و قدرت خدا است؛ (همان گونه که درباره پیامبر(ص) در تشهد نماز می گوییم: « َ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه؛گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و پیامبر خدا است». 2. در مقابل غلو، بی حرمتی هم نباید کرد،؛ زیرا اگر چه اولیا، بندگان خدا هستند، نباید به بهانه علاقه و محبت، الفاظی را درباره آنان به کار ببریم که از ساحت مقدس آنان دور و در واقع توهینی به آنان است. اهل بیت : برترین بندگان خدا و خلیفه الله هستند و فرشتگان در مقابل آنان سرتعظیم فرو می آورند؛ پس شایسته است ما هم درباره آنان ادب را مراعات کنیم. چه گناهی باعث می شود که ما حضرت صاحب الامر -ارواحنا فداه- را نبینیم و با او ارتباط نداشته باشیم؟ کمی توضیح دهید؟از آن جا که امام عصر(عج) مظهر پاکی ها است و «علاقهمند به اباصالح، خودش هم باید صالح باشد»؛پس هر گناهی که از انسان سربزند، او را از حضرت دور می سازد. گناه، حجاب بین انسان و حجت خدا است. گناه، قلب راتیره ، و علاقه انسان را به امور معنوی ضعیف می کند؛ بنابراین، ترک واجبات و انجام گناهان رابطه قلبی انسان با امام زمانش را سست می کند و اگر خدای نخواسته دل انسان بر اثر گناهان وارونه شد، شاید منکر امام عصر(عج) هم بشود؛ بنابراین ، تا دیر نشده، توبه و جبران گذشته و عزم و اراده بر بازنگشتن به گناه لازم است؛ چون امام زمان(ع) بنده مطیع خدا است و از ما هم می خواهد که بنده خدا باشیم و گناه نکنیم؛ البته لازمه گناه اجتماعی محرومیت اجتماعی است و شاید مهمترین گناه جامعه، عدم شناخت و عدم یاری امام معصوم و عدم آمادگی و پذیرش امام و راه و روش او است که باعث محرومیت از ظهور و تاخیر آن میشود. چه اعمال و ادعیه ای باعث خوشنودی و خرسندی حضرت می شود؟به طور کلی هر انسانی دارای سه مرتبه وجودی است: افکار، صفات و اعمال، و هیچ انسانی حتی معصومان : نیز از این قاعده مستثنا نیستند. ارتباط و نزدیکی به هر انسانی هم تنها از همین طریق ممکن است؛ یعنی اگر کسی بخواهد به انسان دیگری نزدیک شود، چارهای ندارد جز این که بکوشد ابتدا افکار، باورها و طرز تفکر آن شخص را شناسایی ، و خویش را از جهت فکری با آن شخص هماهنگ کند؛ سپس بکوشد قرب صفاتی بیابد، یعنی از جهت صفات و کمالات اخلاقی میان خود و آن شخص محبوب همانند سازی کند و در نهایت، نزدیکی در رفتار ، نوع و روش زندگی بهترین طریقی است که انسان طالب کمال را به انسان کامل الگو نزدیک سازد. آری، آنچه امام را خوشحال و خرسند می کند، رفتار و کردار ما است. اینها است که وقتی به امام عرضه میشود او را خوشحال یا خدای ناکرده ناراحت می سازد. جدا از این مطلب، ادعیه(نظیر دعای عهد، دعای سلامت امام زمان(عج) « اللهم کُن لولیِک الحجه بن الحسن... ) ، زیارات(مانند زیارت آل یاسین و...) و یاد حضرت بودن نیز ما را به حضرت نزدیک می سازد. |
یا من گناه کارم؟؟
. . . . . . و من آمدم
پر از گناه از سیاهی تباه تر و از خاطرات غم انگیزتر. . . . اما با یک امید و اون هم به انتظار ماندن برای نگاهی از طرف پروردگارم که شاید خدا به من هم لبخند بزنه و بگه تو رو هم دیدم گناهکار
سلام
منو مانی صدا میکنن,الان 24 سالمه,ساکن استان اصفهان شهر گلپایگان ,نقشه برداری خوندم ,طرفدار شدید فیلمهای شایا مالان
rock & metalوشنوده ودوستار موسیقی
خوب حدودا خودمو معرفی کردم
همیشه دوست داشتم وبلاگی داشتم ونظرات و عقایدمو توی اون بنویسم و بپرسم و بسنجم چه مقدار عقایدم درست یا غلطه و از همه دوستان خواهش میکنم که کمکم کنین.
مرسی
نابخشوده
خون تازه ای به این جهان می پیوندد
و به سرعت بر او تسلط مییابد
در میان رسواییهای همیشگی
پسرک قوانین را می آموزد
با گذشت زمان
پسرک به درون کشیده میشود
پسرک به خاطر خطایی شلاق خورده
از تمام تفکراتش محروم میشود
این مرد جوان میداند که باید پیوسته در ستیز باشد
و با خود عهد میکند
که هیچوقت اجازه ندهد اراده اش را از وی بگیرن
هر آنچه احساس کرده ام
وهر آنچه شناخته ام
هیچوقت از آنچه نشان داده ام,معلوم نشده
هرگز نباش,هرگز نبین!
آن چه که شاید بوده را هرگز نخواهم دید
جیمز هتفیلد