گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!
گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!

روشنی شب (سهراب)

روشنی است آتش درون شب

و ز پس دودش

طرحی از ویرانه های دور.

گر به گوش آید صدایی خشک:

استخوان مرده می لغزد درون گور.

***

دیر گاهی ماند اجاقم سرد

و چراغم بی نصیب از نور.

***

خواب دربان را به راهی برد.

بی صدا آمد کسی از در،

در سیاهی آتشی افروخت.

بی خبر اما

که نگاهی در تماشا سوخت.

***

گر چه می دانم که چشمی راه دارد با فسون شب،

لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش:

آتشی روشن درون شب. 

ترجمه ترانه my imortal از اوانسنس


i'm so tired of being here
من از بودن در اینجا بسیار خسته ام

suppressed by all of my childish fears
سرکوب شده بوسیله تمامی ترسهای کودکانه ام

and if you have to leave
و اگر مجبور به ترک من هستی

i wish that you would just leave
من آرزو می کنم که تو هم اکنون ترکم کنی

because your presence still lingers here
زیرا وجود تو هنوز اینجا پرسه می زند (همراه من است)

and it won't leave me alone
و مرا تنها نخواهد گذاشت

these wounds won't seem to heal
به نظر می رسد که این زخم ها التیام نخواهند یافت

this pain is just too real
این درد بیش از حد واقعی است

there's just too much that time cannot erase
و آن قدر زیاد است که زمان نمی تواند آن را محو کند

when you cried i'd wipe away all of your tears
وقتی که گریه می کردی ، تمام اشکهایت را پاک می کردم

when you'd scream i'd fight away all of your fears
وقتی که فریاد میزدی من با تمام ترسهایت مبارزه می کردم (و آنها را از تو دور می کردم)

and i've held your hand through all of these years
و من در تمامی این سالها ، دست تورا در دست داشتم

but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختیار داری

you used to captivate me by your resonating light
تو همیشه با نور جادویی و طنین اندازت ، مرا شیفته خود می ساختی

but now i'm bound by the life you left behind
اما اکنون در زندگی ای که تو برایم به جا گذاشتی گیر افتاده ام

your face it haunts my once pleasant dreams
تنها رویای دلپذیر من چهره ی توست که همواره در مقابل من است

your voice it chased away all the sanity in me
این صدای تو بود که مرا مدهوش ساخت {تمام عقل و هوش را از من دور کرد}

these wounds won't seem to heal
به نظر می رسد که این زخم ها التیام نخواهند یافت

this pain is just too real
این درد بیش از حد واقعی است

there's just too much that time cannot erase
و آن قدر زیاد است که زمان نمی تواند آن را محو کند

when you cried i'd wipe away all of your tears
وقتی که گریه می کردی ، تمام اشکهایت را پاک می کردم

when you'd scream i'd fight away all of your fears
وقتی که فریاد میزدی من با تمام ترسهایت مبارزه می کردم (و آنها را از تو دور می کردم)

and i've held your hand through all of these years
و من در تمامی این سالها ، دست تورا در دست داشتم

but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختیار داری

i've tried so hard to tell myself that you're gone
به سختی تلاش کردم تا به خود بگویم {بقبولانم} که تو رفته ای

and though you're still with me
اگر چه تو هنوز با منی

i've been alone all along
من در تمام این مدت تنها بود ه ام  
(واقعا من کاراشو دوست دارم)
evanescence 
www.desktoprating.com/wallpapers/music-wallpapers-pictures/evanescence-wallpaper-1024x768.jpg

آخرین شعر مولانا در حین مرگ

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

برشا خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد

پس من چگونه گویم کین درد رادواکن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر ا‍‍ژدهاست بر ره عشق است چون زمرد

از برق این زمرد هین دفع اژدها کن  

مولانا

افتخار من بندگی امام رضاست...

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند 

AMAM REZA اامام رضا