ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
برشا خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد رادواکن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
متشکرم
عاااالین اشعار مولانا
من عاشق این غزل حضرت مولانا هستم
دل رو این شعر حضرت مولانا میسوزه واقعا حال حضرت مولانا خوب نبوده حرف دلش بوده
چقد خوبهه
منظور مولا از دردی که جز مردن دوایی ندارد چیست؟
اگر کسی میداند لطفا جواب دهد
در پاسخ دوستمون که پرسیدند کدام درد را مولانا گفته به غیر از مردن که دوا ندارد،
دیدن خدا هست که امکانپذیر نیست
در پاسخ مهدی که پرسیده بود منظور مولانا از دردی که جز مردن دوایی ندارد چیست؟
همانطور که میدونید مولانا عاشق شمس بود و پسر مولانا شمس رو میکشد و حتی مولانا سر قبر شمس نرفت چون طاقت دیدن جنازه شمس رو نداشت و دردی که از نبود شمس داشت رو میگفت که فقط با مردنش میتوانست به پایان برساندش
داش من چرتو پرت نگو.پسر مولانا شمسو کشت چه صیغه ای.مگه تو پیر زنی هر چی میاد دهنت میدی بیرون
وقتی جنسا آشغال میشه نتیجه اش رو میشه حتی تو اینترنت هم دید
درد عشقی کشیدهام که مپرس