ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
سلام زیبا بود
[گل]اولین روز ماه فصل عاشقی به خیر و خوشی
سلام
مرسی عزیزم
ولی من وبلاگ باز نکرم که کار و بارم بگیره
باز کردم چیزایی که تو دلم هستش و نمیتونم به عشقم بگم اونجا بنویسم
شاید یه روزی بخونه و بگه یادت بخیر...
وب زیبایی داری
وقت کردی بازم یه سر بزن، خوشحالم میکنی
فعلا بای
نه بابا از این سرعتا هم نداریم
فعلا اولشه
بپا آخرش زمین نخورم
فعلا بای